آهنگ دیگه نمونده احساسی نه کی خوبم یا کی پاچیدم مهیاد

منو توی شهرم کی فهمیدن اونجا که قلبم شیکستیدن آدما لفظن بیرحمی بد حتی بم زدن دستبند میخندیدن اینو با چشای خطم میفهمیدن اونجا که قلبم شیکستیدن آدما لفظن بیرحمی بد حتی بم زدن دستبند میخندیدن میگی خوبی هنوز حالت روبراهه؟ یه غم چهل ساله یجا توی ماهه میزنم هنوزم تو خیابون حاضری دیگه بد شده اون پسره خوب خونواده لای لیوانا گمم و یچی حبسه تو سینه چیزی نبود واسم بجز همین قلب پوسیده یه شب مخم میپاچه رو همین دوزای بالا مامان تو قیافه نرو ندیدی دستمون چیه هنوزم چپم به قانونو داره مینویسه قلمم میبینم اون روزیو که حال خوبه بغلم باخت دادم ولی هنوز جنگیدنو بلدم میمونم ایران حتی اگه ــ ببرنم منو توی شهرم کی فهمیدن اونجا که قلبم شیکستیدن آدما لفظن بیرحمی بد حتی بم زدن دستبند میخندیدن اینو با چشای خطم میفهمیدن اونجا که قلبم شیکستیدن آدما لفظن بیرحمی بد حتی بم زدن دستبند میخندیدن دیگه نمونده احساسی نه کی خوبم یا کی پاچیدم میگی خوبی ولی چشمات بیرحم نمیفهمی حالا پاره کنی چهل تا پیرهن اینو فهمیدم اونجا که دیدم نوره پشتمه دیدم دوتا میله رو پامه و خودی دشمنه اینو فهمیدم با چشم خون و ته بغضم تنها چیزی که گرمه فقط ته جوینتمه میخوام دیویست تا برمو بیاد قبضه دم در میخوام بزنم تو خاکی بازم مثل دفعه قبل میرم یجایی که خالی شم یکم که آشنا بشه باهام همه دوربینای شهر خودم میریزم هرشب یه انباری گره اگه دلم پره از آدما دستام به گره هیشکی نبود وقتی بودم تنهایی خودم پس این حرفایی که میاد بیرون حرفای دله یچیزی کمه جدیدا مخو *، آدما همه شبیهن دلا پاچیده، ماشین پلیسا اومد تو کوچه نور و آجیره صدای موزیکو زیاد کن که خدا خوابیده منو توی شهرم کی فهمیدن اونجا که قلبم شیکستیدن آدما لفظن بیرحمی بد حتی بم زدن... میخندیدن اینو با چشای خطم میفهمیدن اونجا که قلبم شیکستیدن آدما لفظن بیرحمی بد حتی بم زدن دستبند میخندیدن میخندیدن.. میخندیدن سلامو گذاشتم