♥خالی نمیشم از غمی که حق من نیست♥
روزی هزار بار مُردم و غم هام نمُردن
♥این گریه های کهنه ی بی وقفه ی من♥
انگار از تاثیر هیچ بویی نبُردن
♥یه عمره که از دور منو دریا میبینن♥
اما درونم چیزی جز سراب و غم نیست
♥من از خودم گلایه دارم دردم اینجاست♥
این زندگی چیزی که من می خواستم نیست
♥از من فقط یه اسم مونده و یه سایه♥
اما می دونم هیشکی جز من متهم نیست
♥این اعتراف آغاز یک پایان تازست♥
این زندگی چیزی که من می خواستم نیست
♥از من فقط یه اسم مونده و یه سایه♥
اما می دونم هیشکی جز من متهم نیست
♥این اعتراف آغاز یک پایان تازست♥
این زندگی چیزی که من می خواستم نیست
♥این زندگی چیزی که من می خواستم نیست♥
این فاجعه دائم داره تکرار میشه
♥پنجره ای که رو به دیوار باشه هر روز♥
بعد یه مودت از خودش بیزار میشه
♥مثل یه پروانه که وابسته اس به پیلش♥
شاید نمی خواستم به دنیا پا بزارم
♥مثل یه ماهی که پُر از وحشت آبه♥
روزهای خیلی سختی رو در پیش دارم
♥از من فقط یه اسم مونده و یه سایه♥
اما می دونم هیشکی جز من متهم نیست
♥این اعتراف آغاز یک پایان تازست♥
این زندگی چیزی که من می خواستم نیست
♥از من فقط، از من فقط یه اسم مونده و یه سایه♥
اما می دونم هیشکی جز من متهم نیست
♥این اعتراف آغاز یک پایان تازست♥
این زندگی چیزی که من می خواستم نیست