♥در رهت جان بدهم پا به خطرها بنهم♥
از سر و سامان برهم لب تر کن
♥به همان شیوه که با ناز رساندی♥
تو بیا و آتش قلب مرا بیشتر کن
♥عاشقت هستم و این عشق گرفت عالم را♥
از تو دارم همه خوشبختی و اقبالم را
♥به کدام شیوه به تو شرح دهم حالم را♥
تو که هر ثانیه تحویل کنی سالم را
♥آنقدر عاشقت هستم که حواسم پرت است♥
به تو جان میدهم این قید بدون شرط است
♥غیر تو هیچکسی پیله ی من را نشکست♥
غیر تو هیچ کسی دور من انگاری نیست
♥غیر تو در تن من حس دگر جاری نیست♥
تو خودت خوبی وگرنه به تو اصراری نیست
♥من که بیمار توام عاشق وشیدای♥
توام از منه خسته پرستاری کن
♥هر دعایی بکنم حاجت دلخواه تویی♥
ای همه کاره ی قلبم آمدم کاری کن
♥عاشقت هستم و این عشق گرفت عالم را♥
از تو دارم همه خوشبختی و اقبالم را
♥به کدام شیوه به تو شرح دهم حالم را♥
تو که هر ثانیه تحویل کنی سالم را
♥آنقدر عاشقت هستم که حواسم پرت است♥
به تو جان میدهم این قید بدون شرط است
♥غیر تو هیچکسی پیله ی من را نشکست♥
غیر تو هیچ کسی دور من انگاری نیست
♥غیر تو در تن من حس دگر جاری نیست♥
تو خودت خوبی وگرنه به تو اصراری نیست