وقتی چشاتو دیدم گفتم اومد امیدم
لبهای بسته تو گفت عاشقم شنیدم
چشمی که دیده بودم نشستم و کشیدم
خدا می خواست که آخر به آرزوم رسیدمتوی هیچ عکسی ندیدم چشمای به این قشنگی
حالا من موندم و چشمات با دو تا مداد رنگی
توی هیچ عکسی ندیدم چشمای به این قشنگی
حالا من موندم و چشمات با دو تا مداد رنگیتو با اون چشای قشنگت گفتی اون حرفی رو که باید
واسه مسافر عشق اینو میگن یک خوشآمد
عشق با اون همه غرورش اومده از راه دورش
چه کسی میکنه باور نشستن در حضورش
عشق با اون همه غرورش اومده از راه دورش
چه کسی میکنه باور نشستن در حضورشتوی هیچ عکسی ندیدم چشمای به این قشنگی
حالا من موندم و چشمات با دو تا مداد رنگیمیشه با یاد نگاهت توی رویاها سفر کرد
میشه رفت به شهر قصه از لای ابرها گذر کرد
میشه با آهن و پولاد یه گل محمدی ساخت
میشه روی کوزه آب عگس یک دریا رو انداختتوی هیچ عکسی ندیدم چشمای به این قشنگی
حالا من موندم و چشمات با دو تا مداد رنگی
توی هیچ عکسی ندیدم چشمای به این قشنگی
حالا من موندم و چشمات با دو تا مداد رنگی