وسط مخمصه ی سقوط تو
میون خاطره های له شده
واسه چی از غم و از غصه بگم
وقتی که حتی گلایه بیخوده
میون این آدمکها مگه هست
یه نفر که مرهم زخم منهفقط انگار توی لحظه ها ی من
یکی بی حوصله پرسه میزنهتو برام تداعیخاطره ای من میخوام
گذشته روپاک کنممن میخوام تمام اون روزارو
بسوزونم،بکشم،خاک کنماون همه خاطره ی بد دارم
واسه چی قصه رو تکرار کنمواسه چی گذشته تاریکو
بیخودی رو سرم آوار کنم ؟اون همه خاطره ی بد دارم
واسه چی قصه رو تکرار کنمواسه چی گذشته تاریکو
بیخودی رو سرم آوار کنم ؟با روزگاره منِ بدون تو
دیگه وقتش شده رو به رو بشم
باید این قصه یه جا تموم بشه
که یه جور دیگه ای شروع بشم
واسه منی که ، از تو زخمی ام
رفتنت باید یه راه چاره شه
اونور این همه بغض و دغدغه
واسه من تولد دوباره شهتو برام تداعیخاطره ای من میخوام
گذشته روپاک کنممن میخوام تمام اون روزارو
بسوزونم،بکشم،خاک کنماون همه خاطره ی بد دارم
واسه چی قصه رو تکرار کنمواسه چی گذشته تاریکو
بیخودی رو سرم آوار کنم ؟